پریناز پریناز ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

نی نی قشنگممممممممممم

ما هستیم

سلام نی نی قشنگم یکشنبه از کرج اومدیم خیلی خوش گذشت یه رو تختی ناز خریدم که حالا عکسشو میذارم یه کم از کارای تقویمت و انجام دادم حالا عکسشو میذارم بازم میام
29 دی 1391

این چند وقته

سلام نی نی قشنگم اول از همه بگم دارم برای سال ٩٢ با عکسای شما تقویم درست میکنم .   شال گردن بابایی دیگه داره تموم میشه (البته زمستون هم دیگه تموم میشه :) ) ١٢ دی رفتیم واکسن زدیم خدا رو شکر زیاد اذیت نشدی و دکتر گفت باید بهت سوپ بدم . سر واکسن کلی با بابایی بحث داشتیم هی میگفت بریم مرکز بهداشت هی من  میگفتم نه دکتر حمیدی و من پیروز شدم . شب اربعین هم رفتیم خونه عمه نیره آخه میلاد نذری داشت . حلیم بود بابایی خیلی خسته شد همه تا صبح بیدار بودن شما هم ساعت یک ربع به ٥ اون هم به زور خوابیدی .فرداش هم رفتیم با بابایی بیرون خاله رویا (دوستم ) هم اومد رونیکا کوچولو رو گذاشته بود پیش مامانش آخه رونیکا همش ١٥ روزش هست بعدش ه...
19 دی 1391

6 ماهگی

سلام نی نی قشنگمممممممممممممممممممم عمر مامان ٦ ماهگیت مبارک عزیزم امروز چند تا کار جدید یاد گرفتی : ١- توی روروئک که میشنی دیگه عقبی نمیری ٢- یه کم میشینی و همش با پاهای کوچولوت بازی میکنی ٣- دیگه انقدر شیطون شدی که خدا میدونه وای که من عاشقتممممممممممممممممممممممممممممممممممم   ...
11 دی 1391

گریه واسه مامان

دیشب یه کار جدید کردی اونم گریه واسه من تنها که هستیم اگه بیدار باشی و تنها بمونی گریه میکنی ولی دیشب بغل بابایی بودی ولی تا من میرفتم توی آشپزخونه میزدی زیر گریه تا من میومدم غش میکردی از خنده و واسم هی دست و پا میزدی و بابایی حسودیش شده بود منم کلی خندیدیمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم  
8 دی 1391

ما اومدیم

  سلام نی نی قشنگم   خوب بازم ببخشید دیر آپ کردم .   اول از همه بگم که بابایی سرما خورده و هی به من میگفت از تو گرفتم و منم زیر بار نمیرفتم  ٢٠ آذر سال عمه سهیلات بود که به ما نگفتن و منم کلی واسه بابایی قاطی کردم ٢٣ آذر هم تولد عمه نیره (عمه شما ) بود میخواستم تلافی کنم ولی باز بیخیال شدم و براش یه تابلو گرفتیم و در کنارش برای شما و خونه خرید هم کردم   یه ست قرمز برات گرفتم .   میخواستیم یلدا یه مهمونی بگیریم چون خونمون کوچیکه رفتیم خونه مامانی   خیلی خوش گذشت ...
3 دی 1391